محل تبلیغات شما

کمتر از یک ماه دیگه پا به سی و هشت سالگی میگذارم برعکس اینکه میگند خانمها از اعلام بالا رفتن، عدد سنشون دوری میکنند یا دوست ندارند کسی سنشون بپرسه اما خدایش شامل من یکی نمیشه 
چرا باید ازش فرار بکنم اینها روزهای زندگی من هستند ، تجربیاتم ، رشد کردنم ، شکست هام ، موفقیت هام ، خطاهام و گسترش شناختم از محیط پیرامونم و آدمهای اطرافم است
زمین خوردنهام ، بلند شدن هام 
تجربه خشم ، نفرت ، انتقام ، امید ، عشق گذشت از زندگی هر دفعه به معنای پخته تری است 
اینکه بهتره چه چیزی را فدای چه چیز دیگر کنم 
اینکه برای رسیدن به چه چیزهای چه بهایی بدم 
فهم من از درک بیشتر واقعیت های زندگیم هست 
این عدد سنه هر وقت بالاتر میره من به نسبت سال قبل به آموخته هام اضافه شده 

در سن های خیلی پایین تر ، سن سی و پنج سالگی به بعد برام خیلی عدد بزرگی بود انگار که به نظرم ادمهایی که از سی و پنج سالگی عبور میکردند ادمهای جا افتاده محسوب میشدن 
احساس میکردم خیلی میدونند ، خیلی زندگی کردند 
و حتی انجام خیلی کارها دیگه ازشون گذشته 
مثلا میشنیدم یکی تو این سن درس میخونه ، دنبال شغل جدیده یا حتی مهاجرت میخواد انجام بده تو دلم میگفتم تو این سن دیگه چه فایده داره که بلند شیی بری یه کشور دیگه من باشم به این سن مهاجرت نکردم دیگه هم نمیکنم 
حس میکردم یک زن سی و پنج ساله به بعد، شیطنت و شادابی یک زن یا دختر کم سن و سال تر را نداره 
موقع رقصیدن و اون حس جذابیت و اعتماد به نفس را تجربه نمیکنه 
رویاهاش خیلی هیجان نداره چون دیگه میخواد با این سن به کجاها برسه که شوق رویاپردازی هم داشته باشه 
اشتباه منظورم انتقال ندم به عبارتی اینقدر فکر میکردم از اون سن به بعد ادمها پخته میشند که جنس هیجانات و طلب هاشون برای زندگی متفاوت میشه و بعضی از شوق و ذوق ها وجود نداره 

اما وقتی خودم سی و پنج سالگی را رد کردم متوجه شدم چقدررررر باورم و نگاهم اشتباه بوده 
این باید و نبایدها را، ما به این عدد سن میبندیم 
این که( دیگه از سن من گذشته ) ،را من در مشاوره از دختر بیست ساله تا هفتاد ساله میشنوم 
محدودیت اینکه بعضی ها میگند از ما گذشته در واقع بهانه ادمهایی هست که شهامت تغیبر و جرات انجام یک کار جدید ندارند 
در جایگاه یک زن فهمیدم تمام شوق اون هیجانات ، رویاها اگر خودمون نابودش نکنیم همیشه با ما هستند 
اگر خودمون را پذیریش کنیم میتونیم تا هر وقت بخوایم ، در هر سنی تو آینه خودمون را جذاب و زیبا ببینیم 
اتفاقا وقتی سن کم هست در زندگی آدم همش در حال دویدن و عجله برای فرداها داره 
اما از یک سنی به بعد این سرعت دویدن کم ، کم تر میشه و تو میفهمی باید قدر فرصت و لحظه هات بیشتر بدونی .
میفهمی که به جای اینکه ناراحت تفاوت هات با دیگران و نداشته هات باشی، عاقل میشی و واقع بینانه میچسبی به همون داشته هات یاد میگیری با همون ها چگونه حال کنی که بهت بچسبه تازه شکر و سپاسگزاری هم بغلش بگی 
البته این را هم بگم عدد سن ربطی به عاقلی و کمالات ادمها نداره خیلی ها توی خیلی از جهل هاشون ، ناکامی ها و ندانسته هاشون ،سالهاست متوقف شدن چون خودشون نخواستند رشد کنند بالا رفتن سن هم کمکی به تغییرات و پختگیشون نکرد 
همونجوری متحجر آکبند و آراسته به جهل ماندگار شدند خودشون که فنا شدن هیج به اطرافیان چقدر آسیب و آزار میرسونند
جان کلام میخوام بگم همه چیز بستگی به خودت داره 
شور زندگی و حس امید به زندگی را تو از درونت میاری نه با عدد سنت 
عدد بالای سن تو را از اتفاقات نو زندگی متوقف نمیکنه 
اگر شور زندگیت را از دست دادی و فکر میکنی انگیزه ای برای ادامه دادن نداری چون دیگه از تو گذشته ، باید بگم از تو هیج وقت نمیگذره مگر در درون و افکارت فرسایش و ناامیدی ریشه دوانده باشه 
هر وقت بخوای میتونی از جات بلند شی و هدف های مفیدی را برای خودت تعریف کنی و در بغل اون هدفها برای زندگی تلاش کنی 
فقط میدونم آسون نیست و مانع های زیادی سر راهمون است هی هی خیلی زیادن 
راه طولانیه و درد بسیار ، زخم های گذشته ات را التیام ببخش و بدون اینکه منتظر باشی کسی بلندت کنه و نجاتت بده فقط و فقط روی خودت حساب باز کن و قدر خودت را جانانه بدون
هیچ کس جز خودت ناجی و رهایی بخش تو نیست
یک دستی از روی شونه هات بزن به پشت کمرت بگو مرسی عزیزم ، عاشقتم که با این همه درد و سختی کم نمیاری و باز به زندگی ادامه میدی تو لایق بهترین ها هستی  ‌


 




از حس مسئولیت باربد دلم براش ضعف رفت ولی .....

یک دفعه ایی جور شد آمدیم شمال

چنان نمای که هستی

، ,تو ,زندگی ,خیلی ,ها ,عدد ,سی و ,این سن ,و پنج ,پنج سالگی ,یک زن

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وێمانە headsmobefa nannagagu خواب های جالب من کامپیوتر + اینترنت = پول nselodmola دست‌نوشته‌های دو دوست cardownvestcont موزیک شاهسون دم را غنیمت شمار