محل تبلیغات شما
همیشه گفتم دوست دارم همانطور که در زندگیم با همه روراست هستم ، در فضای مجازی هم با مخاطبم کاملا روراست باشم حتی اگر بهاش سنگین باشه الخصوص اگر اخبار و اطلاعات در مورد مسیر بیماریم باشه
چون علت بازگشایی این صفحه ،نقطه آغازش بیماریم بوده که در بغلش انگیزه های بعدی برای فعالیت در وبلاگ برام ایجاد شد
یعنی میخوام بگم چون اینجا تایمی از شفام از این بیماری سخت گفتم و خیلی ها توجهشون به این موضوع است به این معنی ابداً نیست اگر موضوع عود یا چیزی پیش بیاد به خودم بگم دیگه نگم بزارم ذهن بقیه در موضوع شفا و داستانهاش بمونه و همچنین بگم حیفه این اتفاق بزرگ را در ذهن بقیه خراب کنم .
متنفرم از این کار. من روزنوشت های این وبلاگ را بدون اینکه بدونم فردا یا فرداها چه چیزی در انتظارم هست مینویسم . فارغ از اینکه هرکس چه قضاوت و برداشتی خواهد داشت . آنچه که هست و میگذره نوشتار میشه اونم از تجربیات و دیدگاه شخصی خودم
اونهایی که از ابتدا همراه من بودند و هنوز هم سند نوشتاریش موجوده وقتی از تجربیات خاصم مینوشتم بدون اینکه بدونم، نتیجه پت اسکنم چه خواهد شد تاکید میکردم من قبل نتیجه دارم تجربیات خاصم مینویسم بدون اینکه قضاوت کنیم صبور باشیم ببینم در بغل این تجربه چه چیزی در انتظارم است .
که بعد شاهد موضوع یک شفای خاص بودم
اگر هم تجربه شفا را به این معنی نمیدیدم چون تسلیم رضای خدا شده بودم برداشتم این میشد که شفا اصلی من در راهی است که برام در حال وقوع است و حتما حکمتی در تداوم بیماریست
همیشه گفتم من هیچ وقت از همدردانی که از موضوع بیماریشون میخوان شواف و احساسات انکار شده به مخاطب بدن استقبال نکردم و میدونستم پشت همه این انکارها یک عالمه ترس خوابیده
همدردانی که جهت توجه مخاطب ، همش میخواستند یا میخوان نشون بدن اینقدر اینها قوی هستند اصلا ذره ای درد و ناراحتی ندارند تازه قربون صدقه سرطان هم میرند دیگه من کارمه، میتونم مرز احساسات واقعی و غیر واقعی را تشخیص بدم . از اینکه دیگران آنها را در ظاهر قوی ببینند و تحسین و تمجید بشن احساس دیده شدن میکنند و این شیوه غلط پیش میگیرند
در صورتی که غافل از اینکه با این کار در زندگی واقعیشون و احساسات سرکوب شده چند برابر استرس را به خودشون تحمیل میکنند
و متاسفانه میشناسم سه نفر از این افراد نمیتونم اسم بیارم که یکیشون که خیلی زیاد تو این رفتار غلیظ شده رفتار میکرد و همش میخواست القا کنه که هیچ دردی نیست با وجود سرطان تازه خوشبخت ترین عالم هست و همه چی امن امانه حتی یه گروه داشتیم وقتی توی گروه اوردیمش اجازه نمیداد بچه های که نیاز داشتند از دردشون حداقل در بین همدردانشون بگند سری برخورد میکرد که نباید کسی از دردش بگه
و میخواست سانسور باشه
یادمه زنده یاد شبنم دوستم ، خیلی از درد این بیماری و متاستاز مجددش در رنج میبود میخواست در گروه درد و دل شکایت کنه و از فشاری که داره حرف بزنه اینقدر برخورد این همدرد خودسانسور غیر واقعی و غیر منطقی بود . که حد نداشت
هرچی تلفنی براش توضیحی میدادم فلانی جان عزیزم من این گروه را زدم که حداقل همدردها بتونتد بدون سانسور از احساساتشون بگند و این کمکشون میکنه خواهش میکنم مانع این فضا نشو بزار شبنم رها باشه و این واکنش حق طبیعی اون است ، گوش نمیکرد

چون اینقدر با این شو من قوی هستم همه چی خوبه مدیا از جاهای مختلف سراغش آمده بود نمیخواست این تصویری که ساخته را به سازه اش دست بزنه
خود من بارها و بارها، از مصاحبه مجله و رومه بگیرید ، گزارشات مختلف تا برنامه های تلویزیون که از من خواستند راجب تجربه بیماریم ، بهبودیم حرف بزنم و در برنامه هاشون شرکت کنم را داشتم
تا به امروز به هیچ کدومشون جواب مثبت ندادم .چون دیدم که اینها نه تنها در فکر بیماران هستند ،هدف خیرخواهانه ندارند بلکه موضوع منفعت طلبیشون است و ما بیماران ابراز و سوژه داستانشون هستیم که در بغل ما میخوان سود کنند و وقتی هم کارشون تمام شد شاید بزنند تلفنت را هم بلاک کنند
جالبه نمیدونم چطوری اینستا و حتی شماره تماسم پیدا میکنند چون وقتی میپرسم همشون میگند معرف را یادشون نمیاد
متوجه شدم اینها سوژه ها که تکراری بشه قشنگ اون فرد را کنار میگذارند و شنیدن این رفتار برام خیلی درداور بوده
شاید هم من یک روز به یکی از درخواست کنندگان جواب مثبت دادم و مصاحبه کردم اما حتما باید اطمینانم جلب بشه که از این کار ، هدف خیرخواهانه هم دنبال میشه و من فقط سوژه و ابزار برنامه نیستم
خلاصه از اون خانم همدرد میگفتم که درگیر مصاحبه ها و مدیا شده بود و اجازه نمیداد اصلا کسی تو این بیماری بگه اخ فکر میکرد رسالت و کمکش اینه که فقط همه را در ابرازاتشون خفه کنه
دیدم گوش نمیکنه و میخواد شوی که در صفحه خودش داره در گروه ما پیاده کنه براش شروط گذاشتم اگر نمیتونه رعایت کنه باید ما را از گروه ترک کنه حتی اسم گروه را گذاشتم غردونی .‌‌.
که انتخابش این بود از گروه بره و رفت
و خیلی حالا ماجرا و داستان داشت من کوتاه کنم اخر قصه را بگم
و این خانم عزیز که همش میخواست در ظاهر نشون بده سرطان برکت زندگیش بوده و این حرفها یهووو زد بیماریش ناجور عود کرد و بنده خدا از دنیا رفت
اون دونفر همدرد هم که مسیر شوافی داشتند به رحمت خدا رفتند
تجربه : همیشه در زندگی خودت باش هیچ چیز بهتر از این نیست که ادم متعادل و واقع گو باشه و احساساتش را سرکوب نکنه
وقتی فوت کرد بقیه افرادی که با سبک زندگی و تخیلات ایشون برای خودشون ذهنیت درست کرده بودند در کامنت ها زیاد میخوندم و چیزی که صددرصد پیش بینی میکردم نوشته بودند تو که با این روحیه و غلبه بر درد رفتی ما دیگه باید خودمون قبرمون بکنیم
خب چه کاریه بهتر ادم ملو باشه و حقیقت ها را بگه
تازه یهویی مردم دچار یک شوک باوری نکنه
اگر خواننده ثابت اینجا باشید من همیشه از درد و سختی های این مسیر گفتم از بغض ها خودم و خانواده کوچکم گفتم از بحرانهام در زمان خودش گفتم
اما شخصیتاً ادمی هستم که مسائل مثبت را هم نادیده نمیگیرم در زندگیم برای بحرانهام بعد از ابراز احساساتم شیوه حل مسئله را پیاده میکنم تمام تلاشم میکنم که زودتر یه پذیرش برسم
که اوکی الان این اتفاق افتاده منم گریه و زاری هام کردم حالا چه بایست بکنم که کمترین آسیب به خودم و خانواده ام بزنم
همیشه هم از واژه قوی بودن ، شکست سرطان این برچسب ها بیزار بودم دلم میخواسته بگم منم مثل هزاران زن این اتفاق برام افتاده و الان با امکانات و محدودیت هام ، مسئولیت این بیماری اول برای خودم و بعد در رابطه با همسر و پسرم قبول میکنم در نهایت هم تنها خود ، خود من هستم که اول و اخر مسئولیت و مدیریت این بیماری را پشت سر میگذارم
ادا و اصول که یا از اینوری بیفتم که بگم سرطان گل من ، دوست من ، نانای من یا از انوری که روحیه ام نابود و متلاشی بشه همش بگم چرا من ؟چرا من؟ چرا من ؟ و همش در نقش خشم و قربانی باشم
رفتارم در مسیر پذیرش و در واقعیت و مدیریت این بیماری با همه حواشی هاش هست


حالا ده روزه که من دردهای شکمی در ناحیه سمت راستم به صورت سوزش در یک مسیر پیدا شده
همراه با مقداری نفخ شکمی
من قبلا تخمدان راستم هم درگیر متاستاز سرطان شده بود
خلاصه در دردهای این روزها قبلش دچار اختلال در تخلیه مثانه یه حالتی مثل سندرم بی قرار مثانه شدم یک سری خود درمانی انجام دادم چون از قبل بلد بودم
البته بگم اختلال در دفع به هر صورت ممکن، در بیماری با سابقه سرطان یک هشدار جدی است
بعدش هم پیدا شدن این درد شکمی به این صورت که دردش برام غریبه نیست در هر دو مورد سرطان من این درد را عیناً به همین صورت احساس سوزش در یک مسیر تحربه کردم تا حدی نگران کننده و هشدار دهنده است
و روز به زوز هم دردش داره بیشتر میشه
من متاسفانه به خاطر کرونا نتونستم اسفندماه کلونسکوپیم انجام بدم که خود این یک مورد
و الان هم واقعا دسترسی به پزشکان در این شرایط کرونا بسیار پیچیده است
مورد دوم اینکه من ده روز اخیر در یک هفته پشت هم دوتا استرس بسیار بسیار شدید کاری بهم وارد شده
که بعد از اولین اتفاق من دقیقا دچار سندرم بی قرار مثانه شدم و این علائم درد ظهور پیدا کرد، هنوز اثرات استرس اولی بود استرس دوم اتفاق افتاد .
ببینید هر مرکز و روانشناسی ممکنه سالی دو سه مورد کیس های خیلی پیچیده اختلال شخصیت شدید بهش بخوره
فکر کنید من در یک هفته دوتا پشت هم کیس شدید اختلال شخصیت داشتم حالا بخوام همینو کامل توضیح بدم و چرایی کلی کیس های اختلال شخصیت توضیح بدم دست کم باید پنج تا پست طولانی بنویسم از حوصله شما هم خارج است
اختلال شخصیت ها درمان پذیر نیستند معمولا به خاطر شکست ها و ناکامی های شدیدشون و عدم شدید ثبات هیجان و خلقشون با همه ادمها ناسازگاری و جنگ و جدال راه میندازن میخوان هر طور شده دنیا به میل اونها باشه اصلا تحمل شنیدن نظری که هر چقدر هم منطقی و واقعی باشه که حای یک پنج ساله هم اون را قبول میکنه ندارند اگر شرایط طبق و اون چیزی که درذهنشون است در رابطه با افراد پیش نره دست به جنجال و تهدید به رفتارهای آسیب زنتده و پرخطر میزنند حالا درمانگر و مجموعه با مشکلات اینها آشناست و نقدی کسی نیست اما تا بخواین شر شون کم کنید و دورشون کنید این وسط انرژی و استرس شدیدی تحمیل میشه، شانس من هم دوتا کیس اینجوری برای من بود تازه حالا که اروم تر شدم من میبینم عالییییییییی جمعشون کردم . میگم افرین مریم چقدر خوب هدایت کردی جز یک حرکت که نسبت به دومی زدم و حرف حسن را گوش نکردم و ضررش دیدم و اگر گوش میکردم استرس و تنش های کمتری را تجربه میکردم بقیه اش خوب عمل کردم
مجموعه علاوه بر دو کیس من یک کیس هم خودش داشته دیروز منشی میگفت دیگه حسابی تو این چند روزه بالا و پایین شدیم و انرژیمو تحلیل رفته انرژی منفی یک ساله را یهو توی یک هفته تحربه کردیم
خلاصه خدا نصیب نکنه افرادی که به ما مراجع میکنتد همه مشکلات عاطفی و حتی اختلال های مختلف دارند و ما وظیفمون است کمک کنیم و اینها با وجود مشکلاتشون یک بینش درستی نسبت به دنیای واقعی و انتظارات درمان دارند . اما اختلالات شدید شخصیت بحثشون کاملا فرق میکنه کلا به درد درمان و روان درمانی نمیخورند روان درمانی ، رمالی نیست که ورد به شما بده یک بینش میخواد و اینکه طرف آگاه باشه که مشکلی است و انگیزه تغییر و درمان داشته باشه آنوقت عالیییی جواب میده . خلاصه گفتم اینم مختصر توضیح بدم که اگر براتون سوال پیش امد خوب این طیف بیماران دلیل اینکه میگم روانشناسی براشون مناسب و جوابگو نیست ، چی هست .
بگذریم .
خلاصه چون میدونم استرس زیاد میتونه بلاهای ناجور بر سر آدم بیاره میگم شاید از اثرات اون دوتا استرس است اجازه بدم یکم زمان بگذره من کامل ریکاوری و روبه راه بشم شاید این علائم هم خوب شد
البته که حسن امروز صبح گفت که حتما پیگیر دکتر کیانی نژاد میشه چون دیگه بیش از این صبر کردن درست نیست . دیشب که مشغول انجام مشاوره بودم چنان اون مسیر دچار سوزش شده بود اگر مشغول مشاوره نبودم هوار میزدم
از یک طرفی هم میگم شاید عوارض جراحی است بخیه ای چیزی پاره شده . حالا باید علت یابی بشه مطمئن باشید همه اینها را گفتم که بگم باهاتون من روراستم اگر عود یا مشکلی این وسط رخ داده باشه حتما اینجا به شما میگم رفتار مخفی در این مسیر ندارم فقط لطفا پیگیر خصوصی راجب این اتفاق نشید من تا هر چند روز دیگه نتیجه اش مشخص شد بهتون میگم.‌.‌‌
هر چی میخواد باشه من شکایتی ندارم چون اعتقادم میگه که ما هیچ اتفاق شری نداریم اگر ظاهرش هم شر باشه خیری در آن نهفته است .



از حس مسئولیت باربد دلم براش ضعف رفت ولی .....

یک دفعه ایی جور شد آمدیم شمال

چنان نمای که هستی

هم ,یک ,، ,باشه ,چون ,های ,این بیماری ,و این ,از این ,به این ,اختلال شخصیت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ترین های جهان وبلاگ کنگره 60 نمایندگی شهر ری اندکی تأمل خرید اینترنتی دامن جنس لی جنی کوتاه فشن ارزان قیمت 2021 خندوانه ( رمان ، اخبار ، فیلم ، موزیک ، sms ، جوک و .... ) مجله نتی perbackserfki خدمات عالی بیمه ثالث ،بدنه،عمر،مسولیت،آتشسوزی (تمام قسط حتی باکارت یارانه) عکس و شعر kunetepo