محل تبلیغات شما
دیروز به اصرار زیاد خودم مرخص شدم دکتر نظرش این بود بهتره بیمارستان بیشتر بمونم
اما قانع اش کردم که خسته میشم از شب های طولانی بیمارستان در کنارش بهش گفتم من شبها همراه نگه نمیدارم در نتیجه حداقل در منزل باشم همسرم هست جاهای که احساس کوفتگی و درد میکنم برام یک مقدار ماساژ بده تا دردش کم بشه
با شرط و شروط اینکه هیچ کاری جز راه رفتن در خونه مجاز نیستی انجام بدی ، حتما هم یکی در خونه باید کنارت باشه دوشنبه هم باید بیای زخم هات و بخیه هات چکاپ کنم حاضر شد درن ها را دربیاره و دستور ترخیص صادر کنه
از همون راه بیمارستان حسن رفت مامان و بابام از کرج اورد ، که موقعی که خودش و باربد خونه نیستند این چند روزه تنها نباشم
دردهام فوق العاده زیاده چند تا جراحی و ترمیم با هم انجام داده
هم برش طولی و هم عرضی زیاد جراح در شکمم ایجاد کرده پارگی فتق خیلی زیاد بوده دوخت و دوزشون کرده ، توده ها را خارج کرده یک بخشی از چسبندگی ها را هم ترمیم کرده
توده ها خوش خیم بودند هنوز جواب پاتولوژی نیومده ولی میگفت نگرانشون نباش ظاهرشون بدون مشکل بوده و حجم بیشتری را به پاتولوژی از اطرافش برای بررسی دادم
این نقاهت را باید بگذرونم تا از این سختی و دردها عبور کنم و انرژی از دست رفته ام جمع کنم
نزدیک پنج روز فقط سُرم زدم و ممنوع غذا بودم فقط روز اخر مایعات آزاد گذاشتند اونم دو سی سی مثل دارو هر چند ساعت یک بار
الان مصرف غذای را دکتر برام آزاد گذاشته
اینقدر دردم زیاده با اندکی سرفه یه کوچولو خنده تمام ناحیه جراحیم به شدت دردناک میشه .
از طرفی بدن هم با این همه حجم جراحی مقاومتش کاهش پیدا کرده اما من روش کم میکنم ازش عبور خواهم کرد
اینقدر پیشنهاد همراهی و کمک از طرف دوستان برای همراهی و اقامت در بیمارستان داشتم که حد نداشته
چقدر عمه عفتم که روز اول هم از صبح تا شب در بیمارستان بود باز اصرار موندن در شب و همراهی را میکرد
اما میشناسید من را که معمولا مزاحم کسی نمیشم همراه نگه نمیدارم به هرحال هرکس میدونم سختی و مشغله های خودش داره
چقدر از مخاطب های وبلاگ تماس میگیرید میگین فقط تو بگو چی دوست داری برات درست کنیم بیاریم
خودتون شاهدین فقط ازتون قدر دانی میکنم و زحمت به کسی نمیدم
دوست های خانم دکتر برو بیا دارم میگن تو فقط بگو ما بعد کارمون یه سر میایم هم غذا برات درست میکنیم به خودت میرسیم هر کاری تو خونه باشه برات انجام میدیم .
در جواب فقط تشکر از من دریافت میکنند
حس خوبیه که مبینم آدمهای پیدا میشن به دور از غرور میخوان خالصانه یاری برسونند
چند تا پیام گرفتم که کاش میشد دردهای تو را بخشی ما برمیداشتمم و تقیسم میشد که تو کمتر درد بکشی
من میگممم خدا نکنههههههه نگید تر خدا
ولی تودلم حض میکنم مرحبا به این انسانیت که هنوز زنده است و این ادمهای خوب سر پا نگهش داشتند 

قبل از اینکه ادامه این پست بخونید برید در آرشیو عنوان پست داستانها تکراریست آدمهاش عوض میشند در تاریخ ۹۸/۷/۲۲ را با کامنت ها ی دوستان بخونید 
این پست قبلا رمز دار بوده اما چون الان بحث رسوایی یک ادم گربه صفت و بدذات هست پست را عمومی کردم  که به ایشون بپردازیم با شخصیت شیرینش بیشتر آشنا بشید 



قبول دارید بدی و بدذاتی ادمها هم درجه داره
مثلا ما یک نفر را در آشنای دور داریم هر وقت میخوایم از ادم حسود و بد خواه مثال بزنیم به عنوان نمونه اون میاد درذهنمون همین ادم ممکنه خیلی موفقیت ها ساده را هم برای من و بقیه دلش نخواد اما وقتی باخبر شد جراحی شدم خودش رسوند بیمارستان و واقعا ابراز ناراحتی و همدلی واقعیش نسبت به خودم احساس کردم یعنی میخوام بگم حتی این ادمه که همه جا رد داده اینجا دیگه دلش طاقت نمیاره اون آدمیت درونش هوشیار میشه . شاید بعدها هم باز موفقیته را نخواد و دلش طاقت دیدن این شرایط هم نداره
من با همسایه در ماجرای نتیجه اجرای حکم دادگاه هستم اما مادرش با وجود اینکه ناراحته برای دردسرهای که برای پسرش ایجاد شده و برای زمین زدن عروسش دهها نقشه کشید از همسایه دیگر فهمیده بود من در بیمارستان هستم حالم پرسید نمیتونستم چت کنم عکسم برای مادر همسایه فرستادم
دقیقا کپی نوشت
مامان همسایه :
اصلا پاشو چشمت نزنند ماشاالله موهای زیبایت را رها کردی مثل ابریشم میماند قربون اخمت بروم که ناشی از درد زیاد است .لبخند بزن تا باربد وهمه را خوشحال کنی این روزهای سخت هم میگذرد چون تو مثل شیر قوی وبا سرعت حرکت میکنی

و پیام های مشابه اینجوری برای من روزی چند تا ارسال میکنه
یعنی بعد انسان دوستی الان اهمیتش به حدی است که این خانم بدون توجه کردن به مسئله قضایی که با پسرش دارم چسبیده به نوازش و توجه به حال خوب من و میخواد از این سختی بگذرم انتخابش الان انسانیت این ماجراست

و اما و اما و اما چقدر ترسناکند ادمهای که هیچ چیز این خوی حیوانی و دیو صفتشون هیچ گاه نه تنها بیدارشون نمیکنه تازه شرایط های پیچیده افراد را فرصت بهتری برای خنجر زدن و آزار رسوندن میدونند
دم از خدا دوستی و کارما و کائنات هم میزنند .
اما از شیطان هم جلو زدند
همش میگم خدایا چه شر و بلایی از زندگی من به دور نشست .
امیدوارم که اون پست را که گفتم خونده باشید
خلاصه سحر شمالی نمیدونم با چه روی نداشته ای حدود یک ماه پیش به من پیام داد که از استاد بپرسید کلاسهاشون کجا تشکیل میشه هر جا باشه مشکلی نیست یا شمارشون را اگر اجازه میدن ازشون بگیرید به من بدین خودم تماس بگیرم
بعد هم گفته بود حتما ظرف غذاتون را به دستتون میرسونم ( اخرین بار براش غذا ریخته بودم با خودش برده بود)
منم واقعا هیج رغبتی به ایشون نداشتم خیلی رسمی نوشتم که اگر استاد یه عدم حضورتون پیگیر بود حتما میگم به شما خبر میدم .
از آنجابی که ایشون خیلی وقیح و خودشیفته هستند
نوشت ؛
خب عالیه اگر استاد واقعی باشن باید بدرستی مدیریت کنند شرایط رو چون انتطار میره باخبر باشن از همه چیز

فقط جمله را ببینید یعنی به نظر این خودشیفته خانم اگر استاد پیگیرش نشد استاد واقعی نیست
به قول استاد که خودشون هم گفتند ، شاید من ایشون دیگه نخوام سر کلاس بپذیرم این چه نظریه
دیدم اینقدر این بی شعوررر و داغونه من چی جوابش بدم از همه جا موقت بلاکش میکنم با این ابله گیج وارد مجادله نمیشم صبر میکنم اگر استاد ایشون واقعا پیگیر شد از بلاک درش میارم و بهش میگم بعد دوباره بلاکش میکنم
البته که من خونه ام هرگز دیگه ادمی که از لحاظ من نامحرم به حساب می آمد به هیچ قیمتی پذیراش نبودم مگر استاد میگفت کلاس دیگه ای ایشون بیاد
خلاصه به خودم گفتم شاید مریم این امتحان تو در این مسیره درسته ازش خوشت نمیاد و شخصیت گربه صفتیش برات مشخص شده اما اگر قسمتش ادامه این کلاس بود نباید مانع بشی
خلاصه استاد ما بعد از مدتها نبودن کلاس ما امدند همیشه ایشون روالشون اینه حضور و عدم حضور شاگردانشون میپرسند سه ربع از کلاس رفت هیج اشاره ای به ایشون نکرد
بعد یهو خودم سر صحبت از دلیل عدم حضورشون با نهایت صداقت باز کردم
ایشون گفت مگه من سراغش گرفتم که شما برای من توضیح میدین
حتی یادآور شدم که ایشون شماره شما را ندارند ببینم میگه بهش بده .
بماند نمیخوام خیلی توی شرح جزییات حس و حال استاد نسبت به ایشون برم فقط همین که ابدا ایشون پیگیر ادامه کلاس ایشون که نشدن هیچ
حتی چندتا کامنت همدلی و درک از بی چشم رویی ایشون و قدر نشناسیشون به من دادند فهمیدم که واقعا چه ادم بی لیاقتی به محبت های من و همسرم بوده

دیگه حتی اینو نیومدم داخل وبلاگ بنویسیم گفتم ولش کن اون که همه جوره در بلاک هست تکلیف کلاسش هم مشخص شد پرداختن در وبلاگ برای ادمی که برای من ذره ای ارزش نداره و تموم شده است دلیلی نداره مهم کم شدن شر این دردسر بوده

خلاصه دیشب من از شدت درد نیمه شب بیدار شدم دیدم کل لباسم از فشار زیاد خیس عرق شده
حسن هم خواب خواب دلم نیومد بیدارش کنم با چه زحمتی و آویزون به تخت و صندلی دراور از تخت امدم پایین خودم تا دستشویی رسوندم
بعد همینجوری که درد ادامه داشت گوشیم برداشتم خیر سرم که یکم خودم از شرایط، حواس پرت کنم .
دیدم توی اینستا یک خانم کامنت داده که
اینم بگم اینقدر کامنتش پر از بی شعوری و بی درکی بود من یک بار فقط بیشتر نخوندم دلم نمیخواست مجدد بخونم
مثلا این خانم دوست و هم خوابگاهی این سحر شمالی بود
حالا معلوم نبود ایشون چون از همه جا بلاک بود از دوستش خواسته بود با ایدی ایشون بشینه با نام دوستش ولی به کام دل شیطانی خودش عقده گشایی کنه
یا اینکه از دوسته میخواسته که خطاب به من این کامنت ها را بنویسیه
دوستش که از من شناختی نداشت مثل یک فالور بوده
ولی پشت اون ایدی یک ادم خشمگین و بد صفت حسوددددد مشغول نوشتن بود
هرچی بود منتسب به خود نمک شکنش بود
نوشته بود میخواستم این کامنت عمومی بنویسم ولی خصوصی براتون مینویسم که این خیلی زشته که شما میرید عمل های زیبایی انجام میدین بعد میان جهت جلب توجه و مظلوم نمایی و محبت دیگران به خودتون از درد میگین و شفاف سازی نمیکنید
همون کاری که با دوست من کردین ایشون دو روز به خاطر شما غذا نخورد جایی میخواست بره نرفت که به عنوان همراه پارسال بیاد بیمارستان بعد وقتی برگشت متوجه شد عمل شما زیبایی بوده و گفت ایشون ما را فریب داده عملش زیبایی بوده
این کارها درست نیست
یعنی کامنتش خوندم چنان فشاری بهم امد دو برابر خیس تر شدم
اگر غریبه بود بی برو برگشت بلاک میکردم میگفت بره به جهنم
ولی گفتم من بلاک کنم با این همه سند درمانی و دستور پزشکی که دارم حیفه اینها با اون عقل ناقص و پریشان احوالشون فکر میکنند که دیدی ما دستش خوندیم ما را بلاک کرد .
ولی بهش میگم همین صبح بیاد تمام اسناد پزشکیم که داخلش صریحا هر دو تا جراحی های من نوشته جنیه درمانی و پیشگیری از عود را بهش نشون میدم
بعد میگم حالا برو زود از جلوی چشمام دور شو میسمارمت به چرخه گردون روزگار برای این همه قضاوت و تهمت
با خودم گفتم این چقدر پست و کثیفه حتی صبر نکرده دوهفته از تیغ جزاحی های من بگذره بعد چرند و پرندش بنویسه دقیقا یادتونه تو اوجی هم که گیر مشقت های همسایه و فشار سختی بودم چه نمایشی از شعورش به جا گذاشت . یعنی مشخصه قصد و نیت پلیدش چی هست میخواد تو اوج فشارها ضربه بزنه
پستی و رذالت تا بی نهایت
براش نوشتم حرف شما بی ربطه من اینو میتونم به شما خیلی راحت شفاف کنم اما از خدا میخوام این عمل های زیبایی و دردهام قسمت خودتون و عزیزانتون کنه تا کمی هم شما و عزیزانتون خوشکل بشید
گفتم دوستت به اصرار خیلی زیاد خودش شب یه عنوان همراه با من امد اینکه برای خودش هرچی برداشت کرده تحویل شما داده و از همه مهمتر امین شرایط خصوصی من نبوده جای خود دارد
در ضمن من هیچ وقت با خودم همه میدونند همراه نمیبرم که مزاحم کسی نشم اما این کلینیک همراه را اجبار گذاشت .
دقیقا دیدم نوع چت کردنش و گاوووووو بودنش عین سحر هست هرچی میگی باز حرف خودش میزنه
بهش گفتم از کجا معلوم تو خود سحر نیستی
راست میگی شمارتو بده من باهاتون تماس بگیرم
گفت نه نمیشه
گفتم من دارم صداقت خودم ،شفاف به شما نشون میدم میگم مدارک پزشکی مبنی بر درمانی بودن جراحی هام به شما تشون میدم از این بهتر ؟
دیگه از این قابل اثبات تر
گفت نه همین جا برام مدارکت بفرست
خیلیی بدم آمد گفتم اصلا شما کی هستی که من بخوام مدارک خصوصیم‌برات مجازی بفرستم فقط و فقط حضوری میخوام خجالت زده تون کنم
دوباره حرف خودش زد گفت شما به شعور ما مخاطب هاتون اینطوری توهین میکنید گفتم اصلا در شما که با این شرایط من بحث بی جا میکنید اصلا شعوری وجود داره که بخواد توهین بشه
تو اون پست هم همون اول مچش گرفتم بعد گوش نمیداد حرف خودش میزد .
گفتم من یک سوال دارم من ادم بد و فریب کار چرا یک سال پیش فهمیدن من فریب کارم دوستت بعدش هم خونه ما امد و شما یک ادم فریب کار را فالو دارید
به نظرتون این نشونه تزل شما نیست
فقط دوستان ببینید به چه نخ های آویزون و پیگیر من هست و نمیتونه دل بکنه
گفتم شما میگید برای جذب فالور این کار میکنید
مسخره تر از این حرف هم هست من اگر فالور میخواستم صفحه خودم به حالت پریوات نمیگذاشتم
عمومی بود که دیده بشه
اگر اینجوری فکر میکنید جذب فالور اینجوری قسمتتون بشه
گفتم میگید برای جلب محبت و توجه هست ان شاالله زودتر از هر چیزی که فکر میکنید الهی به حق حضرت خق این جنس محبت نصیببیتون بشه .

گفتم الان بیشتر متوجه حکمت عدم شرکت دوستتون به کلاس عرفانش شدم و فهمیدم چرا استاد درخواستی به پذیرشش نداشت ؟
نوشت چرا ؟

گفتم واضحه بحث لیاقته باید یه لیاقتی این وسط باشه که مبینید فقط سیاه دلی هست
با استاد مفصل از ماجرا صحبت میکنم حتما نکات ارزنده خودشون به من راجب ایشدن میگند
دیدم چرت و پرت هاش ادامه میده گفتم من دیگه با شما حرفی ندارم از پیج منم زودتر برید بیرون هرچند که خودم الان بلاکتون میکنم کاری که همون اول باید میکردم و جواب ابلهی مثل شما را نمیدادم .

به قدری اینها کوته فکر کم هوش هستند فکر نمیکنه که من توی پیجم کم کم صد نفر فامیل و آشنا دارم مگر میشه پیچی که مادرشوهر و پدرشوهر و فامیل شوهر و عمه ها و عمه زاده ها دوستان نزدیک هستند مگه میشه سناریو ساختگی داخلش گذاشت همه از همه چیز مطلع و باخبرند
در واقع میگند کافر همه را به کیش خود پندارد خود این خانم تنشه یک توجه و نگاه محبت آمیزه واقعا شخصیت قابل تحویلی نداره بیشتر ادم تنهای هست

اکثر این افراد امدن عیادت من خوبه که شفاف شوهرم از تعدادیشون استوری گذاشته یعنی تو مغز فندقی نیومده به این کشف رسیدی بعد ادمهای نزدیک من که امدن بیمارستان متوجه نشدن
اینقدر قضادتهاهشون خنده داره و بی پایه و اساس بود که یه بچه ده ساله متوجه ردی کم هوشی اینها میشه
گیرم به فرضم یکی عمل زیبایی بکنه مگه به کسی هم ربط داره خوب من خوشبختانه سند نوشنه هام معتبرترین شواهد مسند دال بر صداقت منه من ایا نوشتم عمل متاستاز سینه دارم. ایا ننوشتم اینجا ماموپلاستی دارم گفتم ولی دلیلش درمانی است اونم چون میخواستم خیرم سرم اطلاعاتی به مخاطبهام بدم توضیح دادم گفتم چوم مسیر کولون به سینه برای متاستاز مستعد است تقریبا همه دکترها چون حجم سینه من بزرگ بود گفتند خطرناکه اگر متاستازی رخ بده تو این حجم بافت تا بیان پیدا کنند کار از کار گذشته حتما حجم سینه را کم کن که برای من از استاندارهای موجود کمتر هم کردند چون بیشتر بحث پیشگیری مطرح بود یک سری کیست ها م داشت بهتر بود خارج میشد
اگر غیر از این هر کدوم از شما بیاد بگه من نوشتم خلافش نشون بده من هر شرطی بزاره انجام میدم
من نمیدونم منظورش از دو روز غذا نخوردن بابت پارسال من که خودش کشت به عنوان همراه بیاد چی بوده چی بوده
اخه چی میشه ادم اینقدر چرندگو و دروغگوییی سال میشه
من همیشه در اتمام رابطه ها حواسم به حفظ حرمت شکنی ها هم بوده میگم رابطه میخواد تمام بشه دلیل نمیشه ادمها همدیگر نیست و نابود کنند
اما در مورد ایشون و رفتارشون دیگه صبر و ملاحظه انتخاب من نیست دلم میخواد آنچه که در ذهن و دلمون من و حسن راجب ایشون است دقیقا بنویسم
همانطور که گفتم یه وقتها بعضی ها را باید رسوا کرد تا به بقیه معرفی بشند شاید یه مقدار ادب بشن
در مورد ایشون تا جایی که دلم حرف داخلش هست پست میگذارم
توصیه های اینکه محلش نده ولش کن و بی محلش کن ادامه نده ممنوعه پس لطفا اکیدا خودداری کنید
دلم میخواد اینجا با توجه به چیزی که در ذهتم است ازش بگم چون تصمیمم در مورد وقاحت ایشون اینه
قشنگ میخوام آنالیزش کنم از خجالت شخصیت درب و داغونش دربیام .
هر چند نوشتن و تایپ کردن تو این شرایط برام فوق العاده سخت و انرژی بر است اما ننوشتن از ایشون برام سخت تره
در نتیجه شفاف سازی میکنم برای شما تجربه بشه

اول که دیشب که حسن بیدار شد و از ماجرای این مزاحمت و تهمت ها مطلع شد اونم گفت الهی که دردهای تو استرس های ما و به قول خودشون این عمل های زیبایی نصیب خودشون و نزدیکانشون بشه تا اینجوری جولان ندن
بعد گفت به خدا مریم من روزی که گفتی به عنوان همراه این اصرار داره بیاد میخوام اینو توی کلینیک بیارم خیلی تعجب کردم گفتم اخه این دیگه چیه پنج دقیقه هم ادم به زور تحملش میکنه مریم اینو میخواد چیکار

گفتم ایشون تصویر و نمونه بارز کامل یک دختر دست و پاچلفتی هول و سردرگمه چون لهجه غلیظ داره و تند تند صحبت میکنه شما متوجه مفهوم حرفش نمیشی
هشتاد درصد چیزهای که میگه برای کسی قابل فهم نیست
به قول خودش همش گم میشه چون ادرس یابیش فاجعه است
خب فکر کنید با این گیج و مشنگ من چه صنمی دارم جز خواستم بهش لطف کنم


در پست های بعدی به شخصیت شناسی ایشون وحسادت های بیمارگونه اش و دشمنیش از سر اینکه همسرم به من توجه داشت میپردازم فقط ببینید چه شر و بلای از این خونه رفت و باوجود بلاکی از ده جا باز متوسل به گوشی و شماره های دوستانش میشه اما منو دیگه میشناسه خدا شاهده کوچترین مزاحمتی داشته باشم راه قضایی را من رفتم بارهای بعدی رفتنش آسونتره جهت مزاحمت هاش شکایت میکنم 
سوای که حسن مسئول بخش آی تی یک وزارت مهم است اون را هم در نظر نگیرید 
پیگیری و پشتکار کارهای قضایی خودم منحصر به فرده
دیگه انتخاب با خودشه من هر مزاحمتی را ببینمم نه تنها ایشون حتمااااشکایت میکنم
در نتیجه درافتادن با ما تاوان بسیار بسیار سنگینی داره بهتره هرکی شیطنتی داره در دلش به نفرت مشغول باشه چون به نفع خودشه  چون ما مزاحمت و آزاری برای کسی هرگز نداریم امان از روزی که کسی بخواد مخل آسایش بشه تا پای جون میرم که ادبش کنم حداقل نمونه هاش تو این وبلاگ شنیدین دیگه این اخلاقم  است 

حالا متوجه شدین چرا اون سری سفت و سخت گرفتم چون گیرهای شخصیتش به خوبی پیدا کرده بودم میخواستم فکر نکنه دیگه جای امد و رفت داره

من وقتی از ایشون نوشتم و بارم به زمین گذاشتم شما هم مطالعه کردین حتما از دسترس عمومی خارجش میکنم . چون حیف این وبلاگ خوب پست هاش برای ادمهای بی ارزش باشه
ادامه پست بعدی به زودی
حتماااا در نظرات مشارکت کنید خیلی برام مهمه




از حس مسئولیت باربد دلم براش ضعف رفت ولی .....

یک دفعه ایی جور شد آمدیم شمال

چنان نمای که هستی

هم ,ایشون ,گفتم ,های ,یک ,تو ,از این ,به من ,برای من ,از همه ,گفتم من

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

kalantarnejhd my routines Mechanical Engineering of Tabriz University lara-croft-return آستان مقدس سید هاشم وسیدمحتشم لشکان نوید رهایی zuperpsantho Kathryn's collection مشاوره و روانشناسی نمونه سوال هفتم ، هشتم ، نهم ،دهم ، یازدهم ، دوازدهم --نوبت اول و نوبت دوم