محل تبلیغات شما
هفتمین روز جراحیم است هنوز درد دارم
البته امروز کمی بهترم توی این هوای فوق العاده آلوده تهران ظهر رفتیم بیمارستان تهران کلینیک تا دکتر کیانی نژاد پانسمان تعویض و بخیه هام چکاپ کنه
خوشبختانه از آنجایی که دستش طلاست از وضعیت بخیه ها و زخمم برای هفتمین روز خیلی راضی بود
جای درن ها یکمی تجمع مایع بود که توضیح داد به مرور جذب میشه نگران نباشم
گفتم نفسم یک مقدار راحت نمیره و بیاد ؟
من هم یه بخیه بزرگ افقی دارم و هم یک بخیه عمودی از بالا تا پایین دارم
اون بخیه عمودی مربوط به جراحی هرنی ( فتق ) هست
گفت اون هرنی الان مثل یک لباس تنگ به هم دوخت و دوز شده حجم پارگی هم زیاد بوده در نتیجه بی هوشی از یک طرف ، نوع جراحی هرنی و زیر شکم ، دردهای زیاد از جراحی چون پارگی زیاد دارید طبیعتاً روی آسانی و سختی نفس شما اثر میگذاره به مرور بهتر میشه
بهش گزارش دادم یک بار تو این فاصله با چسب ضد اب و با نیروی کمکی ، دوش گرفتم
پانسمانم یک بار حسن برام عوض کرده
گفت عالیه
حسن بهش گفت خیلی درد داره ؟
گفت میدونم دردش وسیع است
موقع تعویض پانسمان و شستشو به من یاد داد به چه طریقی از جام بلند بشم که احساس درد کمتری داشته باشم
قرار شد آنتی بیوتیک هام را ادامه بدم و حدود دوهفته دیگر برای ویزیت زخم ها بهش مراجع کنم
البته بخیه ها جذبیه

به دکتر گفتم شاید سوالم براتون با این اوضاع و حالم خنده دار باشه اما اگر به فرض به سختی جور شد پنج شنبه برم محل کارم سه تا مراجع ببینم از نظر شما مشکلی هست ؟
گفت نباید طولانی روی صندلی بشینی اگر حس میکنی واقعا امکانش هست و طولانی هم نیست و این کار به بهتر شدن روحیه ات کمک میکنه حتمااا بروو
عاشقمشم مثل خودم نترسه
گفتم ممنونممم دکتررر چشم شما دیگه منو میشناسید که از رختخواب هر چه زودتر فاصله بگیرم سریع تر به زندگی عادی برمیگردم
حالا واقعا رفتن پنج شنبه من به کار خیلی جدی نیست عمدی پرسیدم
که حسن یکم ترس و نگزانی هاش کنار بگذاره
چون حسن همیشه بعد از عمل های من دچار وسواس های زیادی میشه و خیلی میترسه که من کارهای عادی را انجام بدم خود همین ماجرا به ظاهر لطف مکافات بعد عمل ماست تا ایشون این روند برگشت به زندگی عادی را قبول کنه داستان داره تازه باربد هم عین خودشه
من راه میرم تو خونه باشند پشت سرم راه میفتند
دو روز پیش حسن از خواب بیدار شد گفت یه اعصابی تو خواب ازم خورد شد
گقتم چرا؟؟؟
گفت خواب دیدم رفتیم مهمانی یک دیگه بزرگ بلند کردی و تمام بخیه هات پاره شده .
ایتقدر تو خواب هوار زدم
مریممممممم چی کردی با خودت و من
چقدر التماست کردم مراقب باشی
چرا رعایت نکردی
خخخخخ
بنده خدا تو خواب هم مشغول مراقب از روح منه
روح منم حرف گوش نکن دیگ و قابلمه سنگین بلند میکنه میزنه بخیه هاش درب و داغون میکنه
خخخخ

البته خب منم خدایش سابقه ام خرابه هی دلم میخواد مشغول به یه کاری باشم 
مرگم بیکاریه 
همینجوریش هر دوشون با من کشون کشون  تو خونه از این اتاق به اون اتاق راه میان تا یک سری کارهای مدنظرم در خونه با برنامه ریزی من و با همتشون انجام بدن

خلاصه گفتم یک خبری از احوالم بهتون بدم چون واقعا فعلا حال اطلاع رسانی و فعالیت در اینستا ندارم که دوستان را در جریان بگذارم
دوست دارم حالم یک مقدار بهتر شد از خودم در اینستا تصویر بگذارم . 

از حس مسئولیت باربد دلم براش ضعف رفت ولی .....

یک دفعه ایی جور شد آمدیم شمال

چنان نمای که هستی

یک ,بخیه ,هم ,تو ,خواب ,حسن ,هفتمین روز ,تو خواب ,و با ,پنج شنبه ,زندگی عادی

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه ساعت مچی مردانه مارک دار خبری خوش ییلاق Julie's game my galaxy world firedenfo روستای پیرهادیان clasotholar پیام آوران پارسیان فروشگاه اینترنتی شقایق سیار- جلب رضایت مشتری = کیفیت ، مرغوبیت ، قیمت مناسب کالا- 09357359368